importunedدیکشنری انگلیسی به فارسیممنون، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن
importuneدیکشنری انگلیسی به فارسیواردات، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن
importunesدیکشنری انگلیسی به فارسیواردات، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن