فاصلۀ ملایم ناکاملimperfect consonant interval, imperfect consonanceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از فاصلههای ملایم سوم بزرگ و سوم کوچک و ششم بزرگ و ششم کوچک یا فاصلۀ ترکیبی آنها
بازی اطلاعاتناقصimperfect information gameواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در بازی که در آن بازیگران هریک از طرفهای مبادله، اطلاعات متفاوت دارند
استخوانزایی ناکامل مادرزادیosteogenesis imperfect congenitalواژههای مصوب فرهنگستان← اختلال استخوانزایی
معیوبدیکشنری فارسی به انگلیسیbad, bum, defective, deficient, deformed, hurt, imperfect, misshapen, unsound, vicious, wrong