هنرستانلغتنامه دهخداهنرستان . [ هَُ ن َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آموختن هنر. مدرسه ٔ متوسطه که در آن به دانش آموزان کارهای هنری می آموزند.
هنرستانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، هنرستان فنی، آموزشگاه فنی، هنرکده، آموزشکده، هنرستان حرفهای
هنرستانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآموزشگاهی که در آنجا فنون هنری از قبیل نقاشی، موسیقی، و امثال آنها تعلیم داده میشود.
گهرستانلغتنامه دهخداگهرستان . [ گ ُ هََ رِ ] (اِ مرکب ) مخفف گوهرستان . جای گهر. جایی که گهر در آن باشد : فصل نیسان غم و دیده ٔ تر بر سر کارعالم از اشک ظهوری گهرستان گشته ست .ظهوری
هرستانلغتنامه دهخداهرستان . [ هَُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماربین اصفهان که در 3 هزارگزی باختر سده و در کنار راه شوسه قرار دارد. جایی است جلگه و معتدل و دارای 1431 تن سکنه .