هندرلغتنامه دهخداهندر. [ هَُ دُ ] (اِخ ) دهی است در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 453 تن سکنه ، آب آن از قنات و چاه ، محصول عمده اش غله و کار دستی مردم بافتن قالیچه و جاجیم
جهندرلغتنامه دهخداجهندر. [ ج ُ هََ دَ] (ع ص ، اِ) نوعی از خرما. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). گویند: بسرٌ جهندر. (ذیل اقرب الموارد).
لوهندرلغتنامه دهخدالوهندر. [ هََ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . واقع در 82هزارگزی شمال خاوری گنبدقابوس و 16هزارگزی پل چشمه . کوهستانی و سردسیر. دار
جزیره ٔ هندرابیلغتنامه دهخداجزیره ٔ هندرابی . [ ج َ رَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ ابرون واقع در نزدیکی جزیره ٔ قیس است . رجوع به کلمه ٔ مزبور و سرزمینهای خلافت شرقی ص 282 شود.