هناملغتنامه دهخداهنام . [ هَُ ] (اِ) به لغت زند و پازند به معنی اندام باشد که در برابر بی اندام است . (برهان ). مصحف هندام پهلوی به معنی اندام است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
جهناملغتنامه دهخداجهنام . [ج َ هََ / ج ُ هََ / ج ِ هََ ن ْ نا ] (ع ص ) رَکیَّةٌ جهنام (مثلثه ٔ مشدّدةالنون )؛ چاه دورتک . (منتهی الارب ).چاه دورفرود، و من هنا سمیت جهنم . (مهذب ا
هنام و بسطاملغتنامه دهخداهنام و بسطام . [ هَُ م ُ ب َ ] (اِخ ) دهستانی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. در خاور بخش واقع شده و منطقه ای کوهستانی و سردسیر است . آب آن از رودخانه های
هنامهلغتنامه دهخداهنامه . [ هَُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان . 490 تن سکنه دارد.آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله و انگور، و کار دستی مردم قالی بافی است .