هتانلغتنامه دهخداهتان .[ هََ ت ْ تا ] (ع ص ) سحاب هتان ؛ ابری که پیوسته و بدون انقطاع نرم نرمک ببارد. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || مرد زبان آور و حاضرکلام .
هوتانلغتنامه دهخداهوتان . (اِخ ) دهی است از بخش کنارک شهرستان چاه بهار. دارای 500 تن سکنه ، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بکهوجتانلغتنامه دهخدابکهوجتان . [ ب َ ] (اِ) خرپشته باشد و آن هر چیز درازی است که میانش برآمده و بلند و دو طرفش مالیده و پست شود. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). خرپ