هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة. جد سلسه ٔ بنی هاشم و از اجداد پیغمبر اسلام (ص ) و یکی از بزرگان و معارف و رؤسای قریش در عهد خود بود. د
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (میر...) از شعرای قرن نهم هجری ، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی درباره ٔ وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن ابی هاشم کوفی . محدث است و از پدرش روایت کرده . ابن حبان او را ثقه ذکر کرده است . (لسان المیزان ج 6 ص 184).
هاشمةلغتنامه دهخداهاشمة. [ ش ِ م َ ] (ع اِ) شجه و شکستگی در استخوان بی آنکه جدا گردد. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). شکستگی سر که استخوان شکند یا بشکند آن را بی جدائی یا بشکند آن ر
هاشم یزیدیلغتنامه دهخداهاشم یزیدی . [ ش ِ م ِ ی َ ] (اِخ ) از روات قرائت کسائی (ابوالحسن علی بن حمزه ) بود. (الفهرست ابن الندیم ص 47).
هاشم آبادلغتنامه دهخداهاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباط سرپوشیده ٔ بخش حومه شهرستان سبزوار، واقع در 28 هزارگزی خاور سبزوار، سر راه شوسه ٔ قدیمی سبزوار. ناحیه ای است جل