هبشلغتنامه دهخداهبش . [ هََ ب َ ] (ع مص ) لغتی است در هَبْش . کسب کردن . (معجم متن اللغة). || جمع کردن . گرد آوردن . (معجم متن اللغة).
هبشلغتنامه دهخداهبش . [ هََ ] (ع مص ) فراهم آوردن . (منتهی الارب ). گردآوردن . جمع کردن . || کسب کردن و ورزیدن جهت عیال . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج ال
هبشملغتنامه دهخداهبشم . [ هََ ب ِ م َ] (اِخ ) به هندی نام ستاره ای است از بنات النعش . رجوع به ماللهند ص 197 شود.
هبشمانلغتنامه دهخداهبشمان . [ هََ ب ِ] (اِخ ) نام ستاره ای است از بنات النعش به هندی . رجوع به ماللهند ص 197 شود.