هیصملغتنامه دهخداهیصم . [ هََ ص َ ] (اِخ ) ابن جابر خارجی ، مکنی به ابوبیهس . از خوارج است و گروه بیهسیه از خوارج بدو منسوبند. رجوع به تاج العروس و ملل ونحل شهرستانی و عقدالفرید
هیصملغتنامه دهخداهیصم . [ هََ ص َ ] (ع ص ، اِ) ناب هیصم ؛ دندان شکننده ٔ هر چیز. || شیر. (مهذب الاسماء). اسد.شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر درنده . (غیاث اللغات ) (قا
هیصمیةلغتنامه دهخداهیصمیة. [ هََ ص َ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از کرامیه ، اصحاب محمدبن الهیصم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).