هیماءلغتنامه دهخداهیماء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث هَیْمان . (منتهی الارب ). رجوع به هَیْمان شود. || دشت بی آب و بی نشان و بی راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیابان که در آن آب نبود.
هیمالایالغتنامه دهخداهیمالایا. (اِخ ) هیمالیا. سلسله ٔ جبالی است در شمال شبه قاره ٔ هند مابین سند و برهماپوترا و هندوستان و تبت به امتداد 2700 کیلومتر و پهنای 350 کیلومتر. بلندترین
هیمانلغتنامه دهخداهیمان . [ هََ ] (ع ص ) تشنه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). عطشان . (اقرب الموارد). || شیفته و سرگشته . (منتهی الارب ). محب شدیدالوجد. (اقرب الموارد). || شتر ه
هیمانلغتنامه دهخداهیمان .[ هََ ی َ ] (ع مص ) دوست داشتن زن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عاشق گردیدن و سرگشته و شیفته شدن از عشق و رفتن بر غیر اراده و مراد. (المصادر ز