اغتناملغتنامه دهخدااغتنام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). بغنیمت داشتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ). افتراص .
استنامةلغتنامه دهخدااستنامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) آرمیدن . قرار گرفتن . (منتهی الارب ). بیارامیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خویشتن را خوابیده نمودن . (منتهی الارب ). خو
اغتاملغتنامه دهخدااغتام . [ اِ ] (ع مص ) زیارت بسیار نمودن چندان که درمانده و ملول گردد. یقال : اغتم الزیارة.(ناظم الاطباء). بسیار زیارت کردن آن چنان که ملول شود. (از اقرب الموار
اغتتاملغتنامه دهخدااغتتام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تخمه زده گردیدن : اغتتم الرجل اغتتاما؛ تخمه زده گردید آن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسیار خوردن چندانکه ازپری شک
اغتذاملغتنامه دهخدااغتذام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسختی و دشواری یا بحرص تمام خوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با حرص یا بسختی و جفا خوردن چیزی را. (از اقرب الموارد). ||
اغتلاملغتنامه دهخدااغتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیز شدن شهوت جماع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مغلوب شهوت شدن مرد: غلم الرجل و اغتلم ؛ غلب شهوته . (از اقرب الموارد).