hybridizeدیکشنری انگلیسی به فارسیهیبریداسیون، جفته کردن، جانور دورگه گرفتن، گیاه پیوندیبار اوردن، پیوند زدن از دوجنس ناجور باهم
hybridizeدیکشنری انگلیسی به فارسیهیبریداسیون، جفته کردن، جانور دورگه گرفتن، گیاه پیوندیبار اوردن، پیوند زدن از دوجنس ناجور باهم
خودروِ ترکیبی بادی ـ درونسوزinternal combustion engine-pneumatic hybridواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که یک موتور درونسوز و یک منبع هوای فشرده منابع قدرت آن هستند
خودروِ ترکیبی برقی ـ پیلسوختیelectric-fuel cell hybridواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که در آن انرژی الکتریکی موردنیاز موتور برقی از دو منبع پیلسوختی و باتری تأمین میشود
خودروِ ترکیبی برقی ـ درونسوزelectric-internal combustion engine hybridواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که یک موتور برقی و یک موتور درونسوز منابع قدرت آن هستند
خودروِ ترکیبی هیدرولیکی ـ درونسوزinternal combustion engine-hydraulic hybridواژههای مصوب فرهنگستانخودروی ترکیبی که یک موتور درونسوز و یک منبع مایع فشرده منابع قدرت آن هستند