اصلغتنامه دهخدااص . [ اَص ص ] (ع مص ) درخشیدن چیزی . (منتهی الارب )(قطر المحیط). || سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سخت شدن گو
اصلغتنامه دهخدااص . [ اَص ص / اِص ص / اُص ص ] (ع اِ) اصل . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (قطر المحیط). بن و بیخ . (آنندراج ). اساس . (قطر المحیط). ج ، اصاص . (مهذب الاسماء) (م
اصولغتنامه دهخدااصو. [ اَص ْوْ ] (ع مص ) اصوِ نبت ؛ بسیار شدن گیاه و بهم پیوستن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اصکلغتنامه دهخدااصک . [ اَ ص َک ک ] (ع ص ) رجل اصک ؛ مرد سست زانو و سست پی پاشنه که در رفتن زانوی وی بر هم خورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط)(ناظم الاطباء). آن
اصکلغتنامه دهخدااصک . [ اَ ص ُک ک ] (ع اِ) ج ِ صَک ّ. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به صَک ّ (معرب چک ) شود.
اصکلغتنامه دهخدااصک . [ اِ ص ِ ] (اِخ ) معرب اسک . مرکز بلاد اسلاوهای اتریش است و آن شهر دژمانندی است واقع بر ساحل نهر دراوه نزدیک تلاقی آن به تونه ، دارای 13000 تن سکنه و پایگ
خوردنگویش کرمانشاهکلهری: xwârden گورانی: xwârden سنجابی: xwârden کولیایی: xwârden زنگنهای: xwârden جلالوندی: hwârden زولهای: hwârden کاکاوندی: hwârden هوزمانوندی: hwârden