اربدلغتنامه دهخدااربد. [ اَ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در اردن نزدیک طبریه در سمت راست راه مصر.در آنجاست قبر مادر موسی بن عمران ، و چهار قبر دیگر که حدس میزنند از آن اولاد یعقوب ب
اربدلغتنامه دهخدااربد. [ اَ ب َ ] (ع اِ) نام ماری است خبیث . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || (ص ) ظلیم أربد؛ شترمرغ خ
اربدادلغتنامه دهخدااربداد. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) اربیداد. خاکسترگون و تیره رنگ شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیاه با خالهای قرمز شدن . (از اقرب الموارد).