اعهاءلغتنامه دهخدااعهاء. [ اِ ] (ع مص ) خداوند شتران آفت رسیده گردیدن :اعهی اعهاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمال کسی آفت رسیدن : اعهی الرجل اعهاء(واوی ). وقعت
اعهادلغتنامه دهخدااعهاد. [ اِ ] (ع مص ) مبرا و مأمون ساختن کسی را از چیزی : انا اعهدک من اباقه اعهاداً. (منتهی الارب ). انا اعهدک من اباق هذا العبد اعهاداً؛ من ترا از گریختن این
مجاعهلغتنامه دهخدامجاعه . [ م َ ع َ / ع ِ ] (ع اِمص )سال سخت و قحط که مردمان و حیوانات از گرسنگی تلف شوند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاعة و مجاعت شود.