اعزلدیکشنری عربی به فارسیجداکردن , رسواکردن , قطع همکاري وشرکت , جدا کردن , مجزا کردن , روپوش دار کردن , با عايق مجزا کردن , بصورت جزيره دراوردن , سوا کردن , در قرنطينه نگاهداشتن , تنها
اعزللغتنامه دهخدااعزل . [ اَ زَ ] (اِخ ) نام آبی است در وادیی از دیار بنی کلب . (از معجم البلدان ):لمن الدیار کأنها لم تحلل بین الکناس و بین طلح الاعزل . جریر (از معجم البلدان
اعزللغتنامه دهخدااعزل . [ اَ زَ ] (ع ص ) ریگ توده ٔ جداگانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ریگ زار تنهای جدامانده . (از اقرب الموارد). || ستور کج دنب ، عادةً نه خلق
اعزلفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ریگ.۲. تودۀ جداگانه.۳. (صفت) ویژگی ابر بیباران.۴. (صفت) مرد بیسلاح.
اعزلانلغتنامه دهخدااعزلان . [ اَ زَ ] (اِخ ) نام دو وادی است که یکی را اعزل الریان گویند بدان جهت که آب دارد و دیگری را اعزل الظمآن گویند به اعتبار آنکه بی آب است . ابوعبیده گوید:
اعزلهلغتنامه دهخدااعزله . [ اَ زَ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ). وادیی ازآن عنبربن عمربن تمیم . (از معجم البلدان ).