پروتئین کانونیhub proteinواژههای مصوب فرهنگستانهر پروتئینی که در شبکۀ پروتئینی پویای یک یاخته نقش مرکزی داشته باشد
توزیع شعاعیhub and spoke distributionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی توزیع فیزیکی که براساس استانداردهای صنعتی تکوین یافته است و در جهت بهینهسازی مدیریت تخلیه و توزیع بار صحنۀ عملیات بهمنظور افزایش کارایی ترابری و کاهش زما
اعذرلغتنامه دهخدااعذر. [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از عذر. معذورتر: و ضم الیه [ الی کتاب العروض ] باباً فی علم القوافی ... و لم اره کبیر عمل و لو نسخ کتاب ابی الحسن الاخفش لک
اعذقلغتنامه دهخدااعذق . [ اَ ذُ ] (ع اِ) ج ِ عَذق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عَذق ، بمعنی شاخ درخت خرمای باردار. (از اقرب الموارد). عِذاق . (اقرب الموارد). ج ِعَذق ، خ
اعذارلغتنامه دهخدااعذار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عُذر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عُذر، بمعنی بهانه . (آنندراج ). ج ِ عُذر، بمعنی حجت . (از اقرب الموارد) : برگشا گنجینه ٔ اسرار
اعذاءلغتنامه دهخدااعذاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عِذی ، بمعنی کشت دشتی که از باران آب خورد. دیم . دیمی . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ذره ): و زروعها اعذاء و یسمون الا
اعذیذابلغتنامه دهخدااعذیذاب . [ اِ ] (ع مص ) خوش آمدن آب . (یادداشت بخط مؤلف ). بمعنی عُذوبة است . قال علی فی ذم الدنیا: «اعذوذب جانب منها». (از ذیل اقرب الموارد).
مدل پروازی کانونی ـ اقماریhub and spoke model, hub and spoke flight, hub and spoke flying, hub and spokeواژههای مصوب فرهنگستانمدلی پروازی که شرکتهای حملونقل هوایی را قادر میسازد شماری از فرودگاههای اصلی را بهعنوان فرودگاههای کانونی در نظر بگیرند و بهمنظور افزایش بسامد پرواز و صر