افدملغتنامه دهخداافدم .[ اَ دُ ] (اِ) آخر. انجام . فرجام . عاقبت . آفدم . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به آفدم شود : چه بایدت کردن کنون به افدم مگر خانه روبی چو روبه بدم . بوشکو
افدمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. انجام؛ سرانجام؛ فرجام؛ آخر؛ عاقبت؛ پایان هر کاری.۲. (صفت) آخری؛ پایانی.