اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ ] (اِخ ) نام پسر اوریباسیوس طبیب یونانی . و اوریباسیوس را خطاب به پسر، کتابیست در طب در نه مقاله و آن کتاب را حُنین نقل کرده است . و لاریباسیوس من الک
اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ ] (اِخ ) نام یکی از شاگردان بقراط. (ابن الندیم ). در تاریخ الحکماء قفطی آمده (ص 94): و من تلامیذ بقراط لاذن ماسرجس ساوری فولس و هو اجل ّ تلامیذه و خلی
اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ اُ ] (اِخ ) او راست : نقل شرح امقیدورس از کتاب الکون و الفساد ارسطو بعربی . نقل کتاب الحروف (الهیّات ) ارسطو برای کندی . نقل کتاب الحقن تألیف سورونوس
اسپاثینسلغتنامه دهخدااسپاثینس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) نام یونانی اَسپ َچَنا یکی از بزرگان عهد داریوش . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 228) (ایران باستان ص 535).
اسطافالسلغتنامه دهخدااسطافالس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی جزر است و بلغت رومی اسطفلین و بلغت شام اسطون نامند. (تحفه ٔحکیم مؤمن ). گزر. زردک . رجوع به اسطافولینس شود.
اسطابوسلغتنامه دهخدااسطابوس . [ اَ ] (اِخ ) بزرگترین سرچشمه ٔ نیل که اکنون به بحرالازرق یا نیل الحبشه معروف است و آن مرکب از نهرهای کوچکی است که مخرج آنها در بلادحبشه بین 10 درجه و