اسرارلغتنامه دهخدااسرار. [ اَ ] (اِخ ) تخلّص حاج ملاهادی سبزواری حکیم . سبزواری . رجوع به هادی (حاج ملا...) شود.
اسرارلغتنامه دهخدااسرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِرّ . رازها. (منتهی الارب ). نهانی ها. بنات الصدور. (المرصع). بنات الضمیر. (المرصع). رجوع به سِرّ شود : تو گوئی از اسرار ایشان همی فرس
اسرارلغتنامه دهخدااسرار. [ اِ ] (ع اِ) بلغت مغربی اسم نبات بحری است . منبت او در آبهای ایستاده و سواحل دریا بخصوص دریای قلزم و ساحل جده است و در ابتداء روئیدن یک ساق بقدر ذرعی و
اسرارآمیزدیکشنری فارسی به انگلیسیmysterious, occult, unearthly, close, eerie, eery, enigmatic, inscrutable, mystical, secret, unaccountable, uncanny, weird, wizard