اسناملغتنامه دهخدااسنام . [ اِ ] (ع اِ) درختی است کوهی . || بار گیاه حُلیا. (منتهی الارب ). واحد آن : اسنامة.
اسناملغتنامه دهخدااسنام . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بزرگ کوهان کردن شتر را، چنانکه علفی خوب : اسنم الکلأُالبعیر. (منتهی الارب ). || بلند شدن