استشناعلغتنامه دهخدااستشناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شنیع شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). زشت شمردن . (منتهی الارب ).
استصناعلغتنامه دهخدااستصناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستصناع ؛ هو استفعال من الصناعة و یعدی الی مفعولین و هو فی اللغة طلب العمل و فی الشرع بیع ما یصنع
استقاعلغتنامه دهخدااستقاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگردیدن رنگ . تغیر لون . یقال : اُستقعلونه (مجهولاً)؛ وقتی که تغییر کند. (منتهی الارب ).
استقراعلغتنامه دهخدااستقراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گشن بعاریت خواستن از کسی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || گشن خواه شدن شتر ماده یا ماده گاو. (منتهی الارب ). نر خواستن ماد