استیحاشلغتنامه دهخدااستیحاش . [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (منتهی الارب ). دژم و ناخوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). غمگین شدن . ناخوشدلی . دلتنگی . (زمخشری ). || آزردگی .
استیحاشفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)دلتنگ شدن . 2 - وحشت یافتن . 3 - رمیدن . 4 - (اِمص .) وحشت .
استیحاءلغتنامه دهخدااستیحاء. [ اِ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ): استوحاه ؛ حرکه . (قطر المحیط). || بفرستادن خواستن کسی را. || دریافتن خواستن . || فریاد خواستن . یقال : استوحی
استیحادلغتنامه دهخدااستیحاد. [ اِ ](ع مص ) استئحاد. تنها گردیدن . (منتهی الارب ). منفرد شدن . || ندانستن چیزی را. (منتهی الارب ).
استیحاللغتنامه دهخدااستیحال . [ اِ ] (ع مص ) گلناک شدن جای . (منتهی الارب ). باوحل شدن جای . (تاج المصادر بیهقی ).