اسینلغتنامه دهخدااسین . [ ] (اِ) بیرونی در عیوب اصلی یاقوت گوید: «و منها غمامة صدفیة بیضاء متصلة به من جانب و یسمی الأسین ، فان لم یکن غائراً فیه ذهب به الحک ، و الا فلا حیلة ف
اسینلغتنامه دهخدااسین . [ اِ ] (اِخ ) قفطی در تاریخ الحکماء ص 18 از مصنفات افلاطون «کتاب اسین » را یاد میکند. رجوع به اسخینس شود.
کاسینلغتنامه دهخداکاسین . (اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ورزقان و یک هزار و پانصد گزی ارابه رو تبریز به اهر. جلگه و معتدل و دار
اسینةلغتنامه دهخدااسینة. [ اَ ن َ ] (ع اِ) تاهی از تاههای زه کمان . ج ، اَسائن . || دوالی محکم بافته که در تنگ ستور و لگام و جز آن بکار برند. (منتهی الارب ).