اضمحلالفرهنگ مترادف و متضادامحا، انحطاط، انهدام، خرابی، زوال، فروپاشی، فنا، محو، نابودی، نیستی، ویرانی
اضمحلاللغتنامه دهخدااضمحلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) نیست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (زوزنی ) (مجمل اللغة). نیست شدن و نابود شدن . (مؤید الفضلا). رفتن . (منتهی الا
اضمحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل، انقراض، انحلال، انهدام، تخریب سقوط، فروریزی، فروپاشی، تجزیه انقراض، نابودی، نیستی، عدم، نسخ، مرگ، هلاک، محو، ویرانی بطلان، ابطال اتلاف، کا
امضحلاللغتنامه دهخداامضحلال . [ اِ ض ِ ] (ع مص ) نیست شدن و رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقلوب اضمحلال و به معنی آن در زبان کلابیون . (از اقرب الموارد).