احمسلغتنامه دهخدااحمس . [ اَ م َ ] (ع ص ) جای سخت و درشت . || مرد درشت در دین و دلیر در جنگ . مرد سخت دین . ج ، حُمس . || مرد دلاور. مرد شجاع . دلیر. سخت دلیر. (زوزنی ). || سال
احمسیلغتنامه دهخدااحمسی . [ اَ م َ ] (ص نسبی ) منسوبست به احمس که طایفه ای است از بجیله که بکوفه نزول کردند. (سمعانی ).