کوهنوردی
هوی
حاکم
چطور، وسط، فرو رفتگی
هود
گوردون هاو
بامزه
گردن زدن
کج
کوه نوردی
behoove، واجب بودن، فرض بودن، اقتضاء کردن، شایسته بودن، امدن به