خنازلغتنامه دهخداخناز. [ خ َ] (ع ص ، اِ) زن بدبوی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از البستان ).
خنازلغتنامه دهخداخناز. [ خ ُن ْ نا ](ع اِ) چلپاسه . || جماعتی از یهود که گوشت را بگذارند بماند تا بوی بگیرد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
عنازلغتنامه دهخداعناز. [ ع َن ْ نا ] (اِخ ) امیر قرمیسین (کرمانشاه ) و طارم در زمان شمس الدوله . و نام او در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا آمده است . رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 419 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 48 شود.