26 فرهنگ

20017 مدخل


خو

xo[w]

گیاه خودرو و هرزه‌ای که میان باغچه و کشت‌زار سبز می‌شود: ◻︎ زمانی بدین داس گندم‌درو / بکن پاک پالیزم از خار و خو (اسدی: ۲۶۳)، ◻︎ گر ایدونک رستم بُوَد پیشرو / نماند بر این بوم‌وبر خار و خو (فردوسی: ۳/۲۵۳).
⟨ خو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] کندن گیا‌هان هرزه و خودرو از باغچه و کشت‌زار.

۱. اخلاق، جبلت، خاصه، خصلت، خلق، داب، سجیه، سرشت، سگال، سیرت، شمال، شیمه، ضریبه، طبع، طبیعت، طینت، عادت، عرق، عریکه، قلق، لبلاب، مشرب، منش، نهاد
۲. الفت، انس

character, disposition, grain, humor, manner, mannerism, mood, practice, temper, temperament, trick, use