اخشملغتنامه دهخدااخشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) فراخ بینی . || گنده بینی . آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی . || آنکه بوی بد شنود. || آنکه قوه ٔ شامه ندارد. آنکه بوی و گند نشنود. (تا
کاخشموشلغتنامه دهخداکاخشموش . (اِخ ) نام یکی از اجداد زرتشت و در کتب دینی پهلوی (بندهش ، دینکرد، زادسپرم ) آن را چیخشموش یا کاخشموش نوشته اند. (دکتر معین . مزدیسنا و تأثیر آن در ا