اخگرستانلغتنامه دهخدااخگرستان . [ اَ گ َ رِ ] (اِ مرکب ) جای اخگر. محل سوختن . کانون . آتشدان . منقل : می تواند شعله ٔ آهم پر پروانه شدکو سمندر تابگویم اخگرستانم توئی .ظهوری .
جاخلغتنامه دهخداجاخ . [ جاخ خ ] (ع ص ) کسی که از جائی بجائی شود. || کسی که شکم خود را بلند کند. || کسی که هر دو بازو را در سجده باز دارد. || درازکشنده با تمکن و استرخاء. کسی که
واخفرهنگ انتشارات معین(اِصت .) (عا.) 1 - کلمه ای است دال به تأسف و حسرت . 2 - کلمه ای است دال بر تحسین و خوشایندی .