امتهاللغتنامه دهخداامتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهلت و فرصت دادن . (غیاث اللغات ). مهلت دادن . زمان دادن . || (اِ) آهستگی . (فرهنگ فارسی معین ).
امتثالاً لامرهلغتنامه دهخداامتثالاً لامره . [ اِ ت ِ لَن ْ ل ِ اَ رِ ه ْ ] (مفعول له عربی ) برای فرمانبری از امر کسی ، در اجرای فرمان بزرگتران گویند.
امتثالاً للامرلغتنامه دهخداامتثالاً للامر.[ اِ ت ِ لَن ْ ل ِل ْ اَ ] (مفعول له عربی ) از روی طاعت و فرمانبری امری که شده است . رجوع به امتثال شود.
امتثالاًلغتنامه دهخداامتثالاً. [ اِ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) از روی اطاعت به طریق امتثال . (فرهنگ فارسی معین ). بطور فرمانبری . چون شخص بزرگی بکوچکتر از خود فرمانی دهد در جواب میگوید: امت