امشاطیلغتنامه دهخداامشاطی . [ اَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به اَمشاط (شانه ها) و فروش آن . (از انساب سمعانی ).
امشاطیلغتنامه دهخداامشاطی . [ اَ ] (اِخ ) ابویحیی زکریابن زیاد، از مردم بصره و از روات بود. (از انساب سمعانی ).
اماطیطسلغتنامه دهخدااماطیطس . [ ] (معرب ، اِ) سنگی است که در طب قدیم برای قطع سیلان خون بکار میرفت . در فارسی شادنه و در عربی شادنج (معرب شادنه ) و حجرالدم نامیده میشود. (از تحفه ٔ
امشاطلغتنامه دهخداامشاط. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ مُشط و مَشط و مِشط و مَشِط و مُشُط. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و همچنین ج ِ مُشُطّ. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). شانه ها. رجوع