انفاسلغتنامه دهخداانفاس . [ اِ ] (ع مص ) در شگفت آوردن کسی را. || ترغیب نمودن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). راغب کردن . (تاج
انفاسلغتنامه دهخداانفاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَفَس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار)(آنندراج ). دمها. رجوع به نفس شود. || دمها. نفسها. روانها. آوازها. سخنها
جانفرسایلغتنامه دهخداجانفرسای . [ ف َ ] (نف مرکب ) یعنی آنچه نقصان کننده ٔ عمر بود. (شرفنامه ٔ منیری ). فرساینده ٔ جانها. آزاررساننده . موذی . (ناظم الاطباء) : بارها نوعروس جانفرسای