انخزاللغتنامه دهخداانخزال . [ اِ خ ِ ] (ع مص )باک نداشتن از جواب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بریده گردیدن در سخن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آن
انخزالفرهنگ انتشارات معین(اِ خِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بازماندن از سخن . 2 - رفتن به سستی و درماندگی .
انخزالفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. رفتن بهسستی و درماندگی و گرانباری.۲. بازماندن در سخن.۳. ماندگی؛ شکستگی.