انهیلغتنامه دهخداانهی . [ اِ ] (ع مص ) ممال انهاء. انها. خبر دادن . پوشیده خبر دادن : مقرر گشت که هیچ خانه نیست بر آنجمله که انهی کرده بودند. (تاریخ بیهقی ). او را سوگند داده آم
انهیلغتنامه دهخداانهی . [ اِ ها ] (ع ص ) نعت تفضیلی است . نهی کننده تر: در حدیث است ، قیل من خیرالناس یا رسول اﷲ قال آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنکر.
جانهیimputation, sharingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند جایگذاری دادههای گمشده براساس دادههای موجود
انهیاءلغتنامه دهخداانهیاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَهی ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی مرد بپایان خردمندی رسیده . (آنندراج ).
انهیارلغتنامه دهخداانهیار. [ اِ ] (ع مص ) فرودریدن بنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروریخته شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ).ریهیده شدن . (تاج المصادر بیهقی
انهیاضلغتنامه دهخداانهیاض . [ اِ ] (ع مص ) پشکل انداختن مرغ . || شکسته شدن استخوان بعد گرفتگی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکسته شدن استخوان پس از جبری . (آنندراج )
انهیاعلغتنامه دهخداانهیاع . [ اِ ] (ع مص )روان شدن سراب و درخشیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رفتن سراب . (تاج المصادر بیهقی ).