اناحرهلغتنامه دهخدااناحره . [ ] (اِخ ) (به معنی تنگنا) شهر سبطیساکار بود که بعضی ، موقع آنرا در قسمت شمالی آن ملک و بعضی در نزد مسکره و سایرین در نزد ناعوره که در طرف شرقی کوه حرم
انافازلغتنامه دهخداانافاز. [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) در تقسیم غیرمستقیم سلول مرحله ٔ سوم از مراحل مختلف میتوز است که دو بخش کروموزومی بدو قطب میروند. مرحله ٔ انافاز را باید دوره ٔ صعو
انافةلغتنامه دهخداانافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی ، یقال اناف علی شی ٔ. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بلند شدن . (آنندراج ). || انافت الدراهم علی الماءة؛ افزون گر
انافیلغتنامه دهخداانافی . [ اُ ] (ع ص ) رجل انافی ؛ مرد کلان بینی . (از المنجد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مردم بزرگ بینی . (مهذب الاسماء).