انبیقلغتنامه دهخداانبیق .[ اَم ْ ] (معرب ، اِ) یکی از قسمتهای سه گانه ٔ قرع و انبیق ، ظرفی است برای تقطیر مایعات و گرفتن عصاره و عرق . (فرهنگ فارسی معین ).قسمتی از دستگاه تقطیر،
قرع و انبیقلغتنامه دهخداقرع و انبیق . [ ق َ ع ُاَم ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دستگاهی است که جهت تقطیر مایعات به کار میرود، و آن مجموع دو ظرف است یکی قرع که دیگی است شبیه کدو برای جوش
جانبینلغتنامه دهخداجانبین . [ ن ِ ب َ ] (ع اِ) طرفین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثنیه ٔ جانب در حالت نصبی و جری . دو طرف . دو جانب : بخفض جناح ذلت پیش آیی و به استمالت خاطر و اس
جانبیلغتنامه دهخداجانبی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب بجانب یعنی طرفی و کناری . (ناظم الاطباء). پهلویی .
جانبیدنلغتنامه دهخداجانبیدن . [ ن ِ دَ ] (مص جعلی ) نفرت داشتن . مکروه داشتن . ناپسند کردن . (ناظم الاطباء).