ژن خانهدارhousekeeping gene, HK, reference geneواژههای مصوب فرهنگستانهر ژنی که بهصورت سازنده در یاختۀ فعال معینی بیان میشود و بیان آن برای فعالیت طبیعی یاخته ضروری است متـ . ژن نهادی constitutive gene
انگزلغتنامه دهخداانگز. [ اَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان با 320 تن سکنه . آب آن از زه آب رودخانه ٔ محلی و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ ج
انگزلغتنامه دهخداانگز. [ اَ گ ُ ] (اِ) بیلی که با آن زمین را هموار سازند. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). غلیج . و رجوع به انگژ و انگزک و انگژک و غل
انگزلغتنامه دهخداانگز. [ اَ گ ُ ](اِخ ) دهی است از بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات و پشم است . (از فرهنگ جغرافیایی
انجزدیکشنری عربی به فارسیانجام دادن , بانجام رساندن , وفا کردن(به) , صورت گرفتن , دست يافتن , بانجام رسانيدن , رسيدن , ناءل شدن به , تحصيل کردن , کسب موفقيت کردن (حق) اطاعت کردن (در برا
انگزکلغتنامه دهخداانگزک . [ اَ گ ُ زَ ] (اِ) آلتی سرکج از آهن که فیلبانان فیل رابدان بهر طرف که خواهند برند. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). کجک . (آنندراج ). || مص
جانگزالغتنامه دهخداجانگزا. [ گ َ ] (نف مرکب ) جان گزای .گزاینده ٔ جان . کاهنده ٔ حیات بود، همچو زهر و مانند آن . (شرفنامه ٔ منیری ). کاهنده و آسیب رساننده ٔ جان راگویند. (برهان )
جانگزایلغتنامه دهخداجانگزای . [ گ َ ] (نف مرکب ) جانگزا. زهر و امثال آن . (شرفنامه ٔمنیری ). نابودکننده ٔ روح . برابر جان فزای . کشنده . ممیت . جانگزا : چون باد دمان از پسش سوفرای