ژن خانهدارhousekeeping gene, HK, reference geneواژههای مصوب فرهنگستانهر ژنی که بهصورت سازنده در یاختۀ فعال معینی بیان میشود و بیان آن برای فعالیت طبیعی یاخته ضروری است متـ . ژن نهادی constitutive gene
انلغتنامه دهخداان . [ اَ] (پیشوند) مرکب از اَ (علامت نفی ) + ن (حرف واسطه ) در کلماتی مانند: انوشه ، انیران . (یادداشت مؤلف ).
انلغتنامه دهخداان . [ َِن ] (پسوند) نون ماقبل مکسور. مانند این (َین ) نسبت را میرساند، مانند: ریخن ، رشکن ، ریمن ، چرکن . و در یادداشت مؤلف آمده است : «ان » در لفجن ، ریخن ،
انلغتنامه دهخداان . [ اَ ] (اِ) بلغت زندو پازند، مادر. والده . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) . || هرگاه در آخر کلمه آرند افاده ٔ فاعلیت کند، مانند افتان و خیزان
انلغتنامه دهخداان . [ اَ ] (اِ)در تداول عامیانه ، گه . پلیدی . نجاست . فضله ٔ آدمی و جانوران دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به عن شود.
جانلغتنامه دهخداجان . (اِخ ) یوحنا کاهن که در1816 م . درگذشته است . او راست : قاموس عربی و لاتینی ،که در ذیل آن بعض سوره های قرآن مجید، و منتخباتی دروصف مصر از ابی الفداء، و پا
جانلغتنامه دهخداجان . [ جان ن ] (ع ص ) پوشاننده . تاریک کننده . || ساتر. || (اِ) ج ِ جِن ّ. (اقرب الموارد). اسم جمع جن چنانکه جامل و باقر: لم یطمثهن انس قبلهم و لاجان . (قرآن 5
ششچهاروجهیhextetrahedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه با شاخصههای {hkl} و تقارن m و 3 -4-