اشقاهلغتنامه دهخدااشقاه . [ اِ ] (ع مص ) رنگ کردن غوره ٔ خرما. و منه : نهی عن بیعالتمر حتی یشقه . و یروی بالتشدید. (منتهی الارب ).
افقاهلغتنامه دهخداافقاه . [ اِ ] (ع مص )آموزانیدن و آگاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). فهماندن و تعلیم دادن . تفقیه . (از اقرب الموارد). دریابانیدن . (یادداشت ب
القاهر بالغتنامه دهخداالقاهر با. [ اَ هَِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن المعتضدبن الموفق بن المتوکل بن المعتصم بن هارون الرشید. نوزدهمین از خلفای بنی عباس . رجوع به قاهر باﷲ شود.