اتیانلغتنامه دهخدااتیان . [ اِت ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ). || آرمیدن با زن . || بودن . || آوردن .- اتیان بمثل ؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را. || کردن کاری را : به ترک شر و به اتی
اتیانفرهنگ انتشارات معین( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آوردن . 2 - مانند و نظیر چیزی را آوردن . 3 - (مص ل .) انجام دادن . 4 - آمدن .
اتیانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آوردن.۲. آمدن.۳. انجام دادن.۴. [مجاز] جماع کردن؛ همبستر شدن. اتیان به مثل: [قدیمی] آوردن مثل چیزی؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
کاتیانلغتنامه دهخداکاتیان . (اِخ ) نام ولایتی قدیم در هند. اسکندر... بولایت کاتیان درآمد در اینجا عادتی است که زنان را با شوهران متوفای آنها میسوزانند و این عادت در میان بربرها از
اعیانلغتنامه دهخدااعیان . [ اَ ] (ع اِ، ص ) ج ِ عَین . بزرگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ِ عَین ، بمعنی شریف و گرامی قوم . (منتهی الارب
جاریانلغتنامه دهخداجاریان . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش نطنز شهرستان کاشان ، واقع در 6هزارگزی خاور نطنز و در 5هزارگزی شوسه ٔ نطنز به اردستان . محلی است کوهستانی و معتدل . 3