اغبثاثلغتنامه دهخدااغبثاث . [ اِ ب ِ] (ع مص ) خاکسترگون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خاکستری رنگ بودن . (از اقرب الموارد).
اغثاثلغتنامه دهخدااغثاث . [ اِ ] (ع مص ) گوشت لاغر خریدن . یقال : «اغث الرجل اللحم اغثاثاً». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشت لاغر خریدن . (آنندراج ). گوشت نزار خریدن . (تاج ا
ابثاثلغتنامه دهخداابثاث . [ اِ ] (ع مص ) با کسی راز خویش در میان نهادن . بر کسی راز خویش آشکارا کردن . شایعو فاش کردن خبر را. حال و اندوه خود با کسی گفتن .