اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوحیان محمدبن یوسف نحوی اندلسی . رجوع به ابوحیان اثیرالدین ... و رجوع به محمدبن یوسف ... و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 127 شود.
اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) اندلسی . رجوع به ابوحیان اثیرالدین و رجوع به محمدبن یوسف ... شود.
اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) فتوحی مروزی ملقب به شرف الحکماء. عوفی در لباب الالباب ج 2 ص 148 گوید: او از معاریف و مشاهیر مرو بود... نظم بانظام او در غایت ذ
اظهرالدینلغتنامه دهخدااظهرالدین . [ اَ هََ رُدْ دی ] (اِخ ) گویا ابن خلکان را ترجمه کرده است . (یادداشت مؤلف ).
قلعه کافخرالدینلغتنامه دهخداقلعه کافخرالدین . [ ق َع َ ف َ رِدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 116 هزارگزی جنوب خاور کنگان و 1500 گزی شمال راه مالرو گ