ایلغارلغتنامه دهخداایلغار. (ترکی - مغولی ، اِ) بسرعت بر فوج دشمن دویدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن . هجوم . یورش . (فرهنگ فارسی معین ). شبگیر و شبیخون
ایلغار کردنلغتنامه دهخداایلغار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . (یادداشت بخط مؤلف ). تاخت بردن . ناگاهان بر سر کسی یا لشکری به انبوه زود آمدن . رفتن لشکری خرد بسرعت با مقابله ٔ دش
ایلغارکنانلغتنامه دهخداایلغارکنان . [ ک ُ ] (نف مرکب ،ق مرکب ) در حال هجوم و حمله . (فرهنگ فارسی معین ).
الغارلغتنامه دهخداالغار. [اِ / اَ ] (ترکی ، اِ) تاخت . (شرفنامه ٔ منیری ). غارت و چپاول . و در جغتایی ایلغامق گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 106 الف و ورق 136 ب ). رجوع به ایلغار
الغارلغتنامه دهخداالغار. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند واقع است . دامنه و معتدل است و سکنه ٔ آن 342 تن شیعه