ازهاقلغتنامه دهخداازهاق . [ اِ ] (ع مص ) نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن . نیست و ناپیدا گردانیدن : ازهق اﷲ الباطل َ. || پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پرکردن اناء.
ازهاقفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - نیست کردن ، نابود کردن . 2 - گذراندن تیر از هدف . 3 - شناختن در رفتار.
ادهاقلغتنامه دهخداادهاق . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) ادهاق حجارة؛یکی در دیگری درآمدن سنگ و پیوستن . (منتهی الارب ).
ادهاقلغتنامه دهخداادهاق . [ اِ ] (ع مص ) پر کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): ادهاق کاس ؛ پر کردن جام را. (منتهی الارب ). || نیک ریختن : ادهاق ماء؛ ریختن آب را. (منتهی الارب
ارهاقلغتنامه دهخداارهاق . [ اِ ] (ع مص ) لاحق و نزدیک چیزی گردانیدن . || نافرمانی کردن . || بر نافرمانی برانگیختن . بر نافرمانی داشتن : ارهقه طغیاناً. || تکلیف کردن . || تکلیف دا
ازراقلغتنامه دهخداازراق . [ اِ ] (ع مص ) ازراق عین ؛ برگردیدن چشم و ظاهر شدن سپیدی او. || ازراق ناقه ؛ سپس انداختن ناقه بار خود را. (منتهی الارب ).