hangingدیکشنری انگلیسی به فارسیحلق آویز، اعدام، بدار زدن، چیز اویخته شده، اویز، در حال تعلیق، معلق، اویزان، مستحق اعدام، فروهشته
آویزگچhanging arm cast, hanging castواژههای مصوب فرهنگستانگچی از زیر محل شکستگی بازو تا انگشتان که با نوار از گردن آویزان میشود