hammerدیکشنری انگلیسی به فارسیچکش، پتک، چخماق، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، کوبیدن، چکش زدن، سخت کوشیدن، ضربت زدن، پتک زدن
hammerدیکشنری انگلیسی به فارسیچکش، پتک، چخماق، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، کوبیدن، چکش زدن، سخت کوشیدن، ضربت زدن، پتک زدن
چکشhammerواژههای مصوب فرهنگستان1. بخشی از سازوکار پیانو که به سیمها ضربه میزند 2. نوعی کوبه که برای نواختن بر برخی سازهای کوبهای به کار میرود