اشانلغتنامه دهخدااشان . [ ] (اِخ )یکی از پسران دوح بن یهودابن یعقوب که در مصر دعوت دین ابراهیم کردند. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 66).
کاشانکلغتنامه دهخداکاشانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 6هزارگزی خاور تجریش . در کوهستان و سردسیر و دارای 322 تن سکنه است . قنات دارد و رودخانه ٔ دار
کاشانلغتنامه دهخداکاشان . (اِ) کاشانه . خانه : بسته پیشت کمر دوپیکرواربت مشکوی و لعبت کاشان . مسعودسعد.|| منزل زمستانی . (ناظم الاطباء).
کاشانلغتنامه دهخداکاشان . (اِخ ) (شهرستان ) کاشان یکی از شهرستانهای استان دوم و حدود آن به شرح زیر است :از طرف شمال و شمال باختری به شهرستان قم . از طرف خاور و شمال خاوری بدشت کو