اشبارلغتنامه دهخدااشبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شِبْر. (دهار) (منتهی الارب ). و آن یک بدست است ، وآن مابین سر ابهام و سر خنصر است . وجبها. بدستها.
اشبارلغتنامه دهخدااشبار. [ اِ ] (ع مص ) مال را به کسی دادن . عطا کردن . (منتهی الارب ). عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بخشش کردن .
انبارستانلغتنامه دهخداانبارستان . [ اَم ْ رِ ] (اِ مرکب ) محل انبار. جایی که در آن انبارهایی ساخته باشند: این دیه در قدیم انبارستان بوده است زیرا که انبارهای عجم بدین دیه بوده است .